مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

آخر شب با صلاة آغاز کرد ، بندِ اسبِ خوش رکابش باز کــــــــــــــــــرد

در مدینه ماندگان نالیده اند ، سیرِ طوفانِ شقایق دیده انـــــــــــــــــــــــــــد

بدرقه کردند گل های بهار ، در مسیری سخت جوشان چون قــــــــــطار

قافله در راهِ کوچِ عاشقان ، کاروانی جمع کرده دلبـــــــــــــــــــــــــران

با حسین ابن علی همرزم شد ، ابو الفضل و زینبان در بزم شـــــــــــــــــد

لشکری زیبنده هفتاد و دو تن ، در مهارت صاحب خبره و فـــــــــــــــــن

بچّه و معلول و بیمار داشتند ، چون علی پرچم عدل افراشتــــــــــــــــند

زره پوشیدند به تن مردان دین ، صد تشکر دارد و صد آفریـــــــــــــن

همچو حیدر می درخشیدند به جنگ ، صلح خواهانِ جهانی بی درنــگ

جنگ و خونریزی به دل تحمیل شد ، با تنِ خوشبویِ گل تمثیل شــــــــد

دشمنِ سر سختی آمد دل شکافت ، این همه خونریزی با رحمش نبافــت

بچّه ها گریه کنان زن ها خموش ، مردها آماده و شمشیر بـــــه دوش

راهِ سختی در بیابان طی نمود ، مرحبا بر صبر دل ها ســـــــــی درود

همه مشتاقِ شهادت آمدند ، با شجاعت و قناعت آمدنـــــــــــــــــــــــــــد

چونکه از تسلیم آزرده شدند ، سالها از درد پژمرده شدنــــــــــــــــد

راهِ چاره دعوتِ خلقی به یاد ، عاقبت هر جان محرابش مـــــــــــــــعاد

چند روزی در سفر با گرد و باد ، فکر آینده و غم خیلی زیــــــــاد

تا که در نزدیکی مرزِ عراق ، دیده شد آتشِ خشمــــــــــی داغ داغ

حر و یارانش رهِ قافله بست ، با تعصّب وصلِ مهمانی گسســـــــــــت

خالی شد از آب تر خورجین ها ، بچّه ها گریان و تشنـــــه ای خدا

راهِ آب ابن یزید را دور زد ، مانعی گشته مگر جنگ و نبـــــــــــرد

قافله در جوشِ بر گشتن همی ، لیک حر مانع شده با ماتمــــــــــــی

آب کم دارند و هر سو بسته شد ، پس و پیشِ عشقِ دل سر بسته شد

یک نشستی جور شد پایِ زمین ، حر و یارانش و عبّاس و حســـین

فکر کرده حر حسین باطل طلب ، نمی دانسته حسین صاحب نسب

همان لحظه حر به تعظیمی پرید ، پایِ ابن فاطمه با جان کشـــــــید

بوس کرده روی دلبر شادمان ، از پشیمانی به دل کرده نهــــــــــــان

رفت با قومش سخنرانی گشود ، گفت حر تسلیمِ عشقِ خود نمــــــود

هر که با حر دوست دارد جنّت است ، با سلام و حسِ عشق و لذّت است

همدوش گردد با امام مسلمین ، همقطاران این حسین است این حســــــــــین

در صدی با حر به اسلام آمدند ، عده ی دیگر درِ دشمن زدنــــــــــــــــــــــد

حر و فرزندان و خویشان در ختام ، همرهی کردند حسین در هر پیام

ظفر مندان در سفر رفتند به پیش ، زیر چتر آن خدا با قوم و خویــــش

ضمنِ شکرِآن  خدا با صد سلام ، پرواز کردند چون پرستوهـــــــا به دام

 

جاسم ثعلبی ( حسّانــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ) 30/08/1391

منتظر سروده بعدی جنگ طف 6  حر و فرزندش در راه شهادت

 

 





:: برچسب‌ها:
جنگِ طف 5 کاروان امام حسین (ع) در راه کوفه ,
:: بازدید از این مطلب : 2476
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 29 آبان 1391
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی